آرشيداآرشيدا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

آرشيدا بهار زندگي ما

آرشیدا جان 22 ماهگیت مبارک

دختر گلم امروز ٢٢ ماهگیت تموم شده حسابی خانم شدی ناز شدی دیگه هر کلمه‌ای رو بعد از ما تکرار می‌کنی دلم می‌خواد تمام گلهای دنیارو زیر پاهای کوچولوی قشنگت بریزم. ...
23 خرداد 1391

امروز سالگرد عقد مامانی و بابایی

ده سال قبل چنین روزی جمعه ١٦/٣/٨٢ من و بابا محسن جشن عقد کوچکی شمال گرفتیم و دوران نامزدی ما شروع شد. عزیز دلم انگار همین دیروز بود خیلی زود گذشت هم دوران تلخ داشت هم دوران شیرین. الان که دارم این یادداشت‌هارو می‌نویسم سر کار هستم. عزیزم ما دیروز ساعت ٨:٣٠ از شمال حرکت کردیم و ساعت ١٢:٣٠ به خونمون رسیدیم. تعطیلات خوبی بود. الان دل مامان مهری و بابا عباس برات تنگ میشه.   ...
16 خرداد 1391

تعطیلات خرداد ماه

فردا پنج شنبه مورخ 11/3/91 به امید خدا ما عازم شمال خونه مامان مهری و بابا عباس هستیم چقدر دلم برای شمال و خانواده ام مخصوصا داداش های گلم تنگ شده خدا کنه خوش بگذره همیشه خوش می گذره. برگردیم توضیح می دم. راستی بالاخره ما یه خونه کوچولو خوشگل خریدیم هفته قبل اسباب کشی داشتیم خیلی خوشحالیم.
13 خرداد 1391

روز پدر مبارک.....................

آرشیدا کوچولو می گه: بابایی دوست دارم..................... آرشیدا روز پدر به همه ی باباهای دنیا تبریک می گه.   آرشیدا عاشق عروسک این خصوصیت از من که مامانشم به ارث برده نصف شب هم تو خواب می گه نینی من.   ...
13 خرداد 1391

شب یلدا طولانی ترین شب سال مبارک

امروز چهارشنبه 30/9/90 کوتاه‌ترین روز ساله. دلم می‌خواست با آرشیدا کوچولو و همسرم کنار خانواده‌ام شمال بودیم ولی چه‌میشه کرد قسمته دیگه ما اینجاییم و خانواده‌ام شمال امیدوارم هم به ما خوش بگذره هم به خانواده‌ام راستی یک مهمان هم داریم دخترخاله‌ام (رزا) که آرشیدا کوچولو خیلی دوستش داره. آرشیدا در حال به هم ریختن اتاق آرشیدا در حال گریه کردن وای وای وای   ...
11 خرداد 1391

کم کاری مامانی

عزیز دلم می‌دونم از اینکه نتونستم به وبلاگ شما سر بزنم خیلی ناراحتی ولی از من ناراحت نباش چون واقعا درگیر کارم بودم اینو بدون همیشه دوست دارم راستی سال نو مبارک الان 20 ماهت شده دیگه عسل عسل شدی. حالا می‌خوام از عید بگم سهیلا جون مامان پارسا یک تقویم خوشگل برای دخترم درست کرده که باهم می بینیم. جمعه ٢٦/١٢/٩٠ من و بابایی و آرشیدا به ساری خونه مامان مهری رفتیم خیلی خوشحال شدن دلشون یه ذره شده بود عید امسال خیلی خوش گذشت هفته اول به دید و بازدید گذشت. بابا محسن جمعه ٤/١/٩١ رفت و من و آرشیدا پیش مامانی و بابایی و دایی‌های مهربون آرشیدا موندیم آرشیدا خونه مامان مهری و بابایی خیلی خوش می‌گذرونه تا صبح با دا...
11 خرداد 1391
1